ستایش و نیایش دوقلوهای مامان و باباستایش و نیایش دوقلوهای مامان و بابا، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 8 روز سن داره

دوقلوهای مامان و بابا

ستایش و نیایش

1390/4/30 16:57
2,953 بازدید
اشتراک گذاری

ستایش و نیایشتهمتن به یزدان نیایش گرفت

جهان آفرین را ستایش گرفت( فردوسی)

ستایش بیان شادی روح است از شکوه جمال، و نیایش تمنای جان است بر وصال شاهد زیبایی. ستایش خطابی ست به صاحب جمال که:

ای فروغ حسن ماه از روی رخشان شما

آبروی خوبی از چاه زنخدان شما(حافظ)

و نیایش عرض نیاز است که:

عزم دیدار تو دارد جان برلب آمده

بازگردد یا برآید؟ چیست فرمان شما؟(حافظ)

ستایش وصف رخساره آن خورشید است که:

آفتاب از روی او شد در حجاب

سایه را باشد حجاب از آفتاب(حافظ)

و نیایش اشتیاق روح است که پرواز کنم و:

به هواداری او ذره صفت رقص کنان

تا به سرچشمه خورشید درخشان بروم(حافظ)

ستایش، روایت حیرت است از مشاهده اطوار نامنتهای جمال که:

هردم از روی تو نقشی زندم راه خیال

با که گویم که در این پرده چه ها می بینم!(حافظ)

و نیایش، حکایت شوق است که چگونه باید جان و جهان را به پای آن اطوار فشاند و گفت:

نثار روی تو هر برگ گل که در چمن است

فدای قد تو هر سروبن که برلب جوست(حافظ)

ستایش بانگ طبلی است که: هان! شهریار حسن و ملاحت را بنگریدکه

روی تو هر جا که طبل حسن فروکوفت

بانگ برآمد که: غارت دل و دین است(سعدی)

و نیایش، صلایی است که مس بی بهای هستی خویش را در پیش موکب آن شهریار به خاک افکنید و به تمنا بپرسید:

آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند

آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند(حافظ)

ستایش مخصوص پروردگار عالمیان است که فرمود:اوست که جمال خود را بی حجاب می بیند و با هزار زبان می ستاید که:(حشر،۲۳):

هر ناله و فریاد که کردم نشنیدی

پیداست نگارا که بلند است جنابت(حافظ)

ستایش او از خویشتن، همان آیت نور است که فرمود: الله نور السموات و الارض مثل نوره کمشکوه فیها مصباح المصباح فی زجاجه الزجاجه کانها کوکب دری یوقد من شجره مبارکه زیتونه لاشرقیه و لاغربیه یکاد زیتها یضی و لو لم تمسسه نار نور علی نور یهدی الله لنور من یشاء و یضرب الله الامثال للناس و الله بکل شی ء علیم: خداوند نور آسمان ها و زمین است، و حکایت نورش به چراغدانی ماند که در آن چراغی روشن کرده اند، و آن چراغ در آبگینه ای ست همچون کوکبی درخشان که از درخت مبارک زیتون برافروخته، و از خاور و باختر بیرون است، و هر چند زیت آن را هیچ آتشی نرسیده، جهانی از فروغ آن منور شده که نور بر نور است، و خداوند هرکه را بخواهد به نور خود هدایت کند، و این امثال را برای مردمان می آورد (مگر به معرفت او راه یابند) و خدا بر همه چیز داناست.>

این نور همان نور جمال اوست که جمله عالم بدو روشن است و جمله چشم ها از آن نور بینا شده تا هزاران نقش از جمال او مشاهده کنند و صدهزاران شعر نو در مدح او بسرایند:

سعدی شیرین سخن، این همه شور از کجا؟

شاهد ما آیتی است، این همه تفسیر او(سعدی)

هزاران نقش ها بینی خلاف رومی و چینی

اگر با دوست بنشینی، ز دنیا و آخرت غافل(سعدی)

روی خوبت آیتی از لطف برما کشف کرد

زان سبب جز لطف و خوبی نیست در تفسیر ما(حافظ)

این ستایش او از خویشتن و بندگان از اوست، اما نیایش این است که:

ای نور جوهری

ای سرچشمه انوار اسپهبدی

ای که از شکوه و جلال جمالت چشم ها تیره و عقل ها خیره است

انی اسالک من جمالک کله

من تمنای جمال تو را خواستارم

من تمامی بهاء و عظمت و هیبت نور تو را خواستارم

من تمامی رحمت نامنتهای تو را خواستارم

چراغ جمالت را در چراغدان دل من روشن کن تا از آفتاب فلک خوب تر شوم

من به عشق آن نور

چراغ و چراغدان و اتاقی که در آن چراغ می نهند

و درخت مبارک زیتون

و شرق و غرب، هرکجا نور در آن می تابد

و جمله آدمیان و ماه و خورشید و ستارگان که همه پرتوی از انوار تواند

همه را دوست خواهم داشت؛ زیرا آنگاه:

در آینه عالم، رخسار تو می بینم

در طلعت مهرویان، انوار تو می بینم

من زندگی دل را از عشق تو می دانم

عمر ابد از یک دم دیدار تو می بینم(الهی قمشه ای)

جمله آفرینش یکسر ستایشی است که او از خویشتن کرده است:

آفرینش، همه تسبیح خداوند دل است

دل ندارد که ندارد به خداوند اقرار(سعدی)

ستایش او از ذات خویش، همان خلاقیت است و ستایش بندگان از او جز این نیست که شرح حیرت خود را در جمال او به زبان آورند و عجز و قصور ود را از بیان آن جمال اعتراف کنند:(سعدی)

ستودن نداند کس او را چو هست

میان، بندگی را ببایدش بست(فردوسی)

در صفتت کنگ فرومانده ایم

من عرف الله فرو خوانده ایم

چون خجلیم از سخن خام خویش

هم تو بیامرز به انعام خویش(نظامی)

ای برون از وهم و قال و قیل من

خاک بر فرق من و تمثیل من!(مولوی)

ای برتر از خیال و قیاس و گمان و وهم

وز هرچه گفته اند و شنیدیم و خوانده ایم

مجلس تمام گشت و به آخر رسید عمر

ما همچنان در اول وصف تو مانده ایم(سعدی)

از نگاهی دیگر نیز حمد و ستایش مخصوص خداست؛ بدین معنی که هرکه را و هرچه را ستایند، به حقیقت او را ستوده اند؛ زیرا:

جمال اوست هرجا جلوه کرده

ز معشوقان عالم بسته پرده

به هر پرده که بینی، پردگی اوست

قضاچینان هر دل بردگی اوست(جامی)

هم ستایش جمال و هم عشق و دلدادگی، هرکجا و به هر صورت که هست، بدان صاحب جمال یگانه باز می گردد، اگرچه آدمی از آن غافل باشد و گمان کند چیز دیگر را ستوده و چیز دیگر را محبوب داشته است؛ چنان که اگر عکس ماه در چاه افتد و غافلی سر در چاه کرده و آن عکس را بستاید، به حقیقت ستایشگر ماه است:

چون ز چاهی عکس ماهی رخ نمود

سر به چه در کرد و آن را می ستود

پس حقیقت با رخ ماه است او

گرچه سوی عکس آن بنمود رو(مولوی)

اما تفاوت این است که عاشق نقش و سایه و تصویر، اگر از حقیقت حال بی خبر باشد، وقتی آن ماه از فراز آن چاه به کناری شد، یا آفتاب زرافشان از دیوار تیره دامن درچید، عاشق عکس ماه و عاشق آفتاب دیوار، محروم می ماند:(سبا،۵۴) بنابراین دعوت بزرگان حکمت و معرفت این است که چون نقش و عکس را دوامی نیست، سر برآورید و به اصل باقی نظر کنید، وگرنه روزی بیاید که آدمی بیند، همه ستایش ها و نیایش های او نقش بر آب بوده و نقش برآب شده است:

گ ر ش ود پ رن ور روزن ی ا س را

تو مدان روشن مگر خورشید را(مولوی)

و بدین سان هرکجا حسن و ملاحتی دل می برد، دلبر اوست، و هرکجا جمالی مستی می آفریند، ساقی اوست، و هرکجا زر و سیمی می بخشند، از گنج اوست، و هرکجا قلمی به رقص می آید و گردش ها و چرخش های بدیع و زیبا می آفریند، وجد و حالی است که از مشاهده خط جمال او حاصل شده است. و سلام بر عاشقان جمال او باد!

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مامان ریحانه
29 تیر 90 23:50
نمی خواهید عکساشونو بذارید ببینیمشون؟
مامان ریحانه
30 تیر 90 20:58
آخی چرا تو دستگاه هستن؟


مشکلی نیست چون تازه بدنیا امده بودن به خاطر دمای هوا
مامان نازنین زهرا
30 تیر 90 21:41
سلام مبارک باشه انشالله ستایش خانم و نیایش خانم همیشه سالم و خوشحال و خوشبخت باشن بهتون خیلی خیلی تبریک میگم قربونشون برم از طرف من ببوسیدشون و مواظبشون باشید یه عالمه بوووووووووووووس
atefeh
13 دی 90 12:51
sakhte azizam?