ستایش و نیایش دوقلوهای مامان و باباستایش و نیایش دوقلوهای مامان و بابا، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 29 روز سن داره

دوقلوهای مامان و بابا

لالایی مادرانه

1390/1/22 19:16
2,110 بازدید
اشتراک گذاری

«لالایی» نخستین پیمان آهنگین و شاعرانه ای است که میان مادر و کودک بسته می شود. رشته ای است، نامریی که از لب های مادر تا گوش های کودک می پوید و تاثیر جادویی آن خواب ژرف و آرامی است که کودک را فرا می گیرد. رشته ای که حامل آرمان ها و آرزوهای صادقانه و بی وسواس مادر است و تکان های دمادم گاهواره بر آن رنگی از توازن و تکرار می زند. و این آرزوها آنچنان بی تشویش و ساده بیان می شوند که ذهن شنونده در اینکه آنها آرزو هستند یا واقعیت، بی تصمیم و سرگردان می ماند. انگار که مادر با تمامی قلبش می خواهد که بشود و می شود و حتا گاه خدا هم در برابر این شدن درمی ماند.

«لالایی»ها در حقیقت ادبیات شفاهی هر سرزمینی هستند، چرا که هیچ مادری آنها را از روی نوشته نمی خواند و همه ی مادران بی آنکه بدانند از کجا و چگونه، آنها را می دانند. انگار دانستن لالایی و لحن ویژه ی آن - از روز نخست - برای روان زن تدارک دیده شده.


 

لالالالا که لالات می کنم من نگا (=نگاه ) بر قدوبالات می کنم من
لالالالا که لالات بی بلا باد نگهدار شب و روزت خدا باد !

 


لالاییت می کنم خوابت نمیاد بزرگت کردم و یادت نمیاد

بزرگت کردم و تا زنده باشی غلام حضرت معصومه باشی


لالالالا عزیز ترمه پوشم کجا بردی کلید عقل و هوشم
لالالالا که لالات بی بلا باد خودت ملا، قلمدونت طلا باد !


الا لا لا تو را دارم چرا از بی کسی نالم ؟
الا لالا زر در گوش ببر بازار مرا بفروش
به یک من آرد و سی سیر گوش (= گوشت)


گل سرخ منی زنده بمونی ز عشقت می کنم من باغبونی
تو که تا غنچه ای بویی نداری همین که گل شدی از دیگرونی


:

لالاییت می کنم با دس (= دست) پیری که دسّ مادر پیرت بگیری
لالاییت می کنم خوابت نمیاد بزرگت می کنم یادت نمیاد


لالالالا گلم باشی تو درمون دلم باشی
بمونی مونسم باشی بخوابی از سرم واشی

 

لالالالا گل زیره چرا خوابت نمی گیره ؟
به حق سوره ی یاسین بیا یه خو تو را گیره
(= بیاید خواب و تو را فرا گیره)

لالالالا گل قالی بابات رفته که جاش خالی
لالالالا گل زیره بابات رفته زنی گیره

لالالالا گل نازی بابات رفته به سربازی
لالالالا گل نعنا بابات رفته شدم تنها
لالالالا گل پسته بابات رفته کمر بسته
لالالالا گل خاشخاش بابات رفته خدا همراش
لالالالا گل پسته بابات بار سفر بسته
لالالالا گل کیشمیش بابات رفته مکن تشویش

 

لالا لالا ملوس ململ که گهوارت چوب صندل
لحافت چیت هندستون که بالشتت پَر سیستون
لالا ای باد تابستون نظر کن سوی هندستون
بگو بابا عزیز من برای رودم کتون (= کتان) بستون

 

لالالالا عزیزم ، کبک مستم میون (= میان) هرچه بود دل بر تو بستم
لالالالا که بابات رفته اما من بیچاره پابند تو هستم ...


گلم از دس (= دست) برفت و خار مونده به من جبر و جفا بسیار مونده
به دستم مونده طفل شیرخواری مرا این یادگار از یار مونده ...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان عسل و آریا
22 فروردین 90 21:34
زیبا بود مرسی


متشکرم از اینکه به ما سر زدی
سارا
25 فروردین 90 11:26
سلام میکنم به مامان گلی که با همه سختی ها و مرارتها چشم انتظار دیدن صورت مثل ماه دوقلو های ملوسشه و درود میفرستم به بابای نازنینی که حنی از راه دور دل نگران دوقلو های شیرین و ناز خاتون مامانشونه ، و همینطور آرزوی شادی و سلامتی دارم برای ترنم و تبسم فسقلی که هر لحظه که به تولدشون نزدیک تر میشه ذوق و شعف و شور، بیشتر و بیشتر تو دل مامان و بابا به پا میکنن ،آرزومه تندرست و سلامت عین قرص ماه بدنیا بیان و خدای مهربون که همه جا به یاد افریده هاش هست مثل همیشه دل مامان و بابا رو گرم و وجودشون رو پر از عشق به هم و به شما آبنبات های نعنایی نگهداره