جشن تولد مامانی
سلام حبه های انگورم دیشب 12 اسفند تولد مامانی داشت برف می یومد , گلبرگای مامانی برف دونه های کوچولو مثل مروارید سفیده که از آسمون می یاد روی زمین همه جا رو مثل عروس سفید می کنه دیشب عمه جوناتون اومدن خونه مامان جون می خواستن مامانی رو سوپرایز کنن ولی لو رفتن عمه پریسا و عمو حامد عمه اعظم و امیرحسین و عمو پوریا اومده بودند مامان بزرگ و با بابزرگ چون بنایی داشتند نتونستند بیان جای بابایی مهربونتون خالی بود چون تو کیش کار داشت نتونست این هفته بیاد , بابایی خیلی دلمون برات تنگ شده دونه انارای مامانی دیشب کلی کادو گرفتیم مامان جون و بابا جون یه کیف خوشگل بهم دادند , خاله...
نویسنده :
مامانی و بابایی
14:20