بوی زندگی
نمی دونم چرا , ولی توی این وبلاگ راحت تر میتونم حرف بزنم , شاید دلیلش اینه که بیشتر بازدیدکننده های اینجا پدر و مادرن و یا به زودی پدر یا مادر میشن و یک جورایی مثال کبوتر با کبوتر باز با باز مصداق پیدا میکنه . یک بابا که منتظر از شیرین کاریهای دختراش بنویسه و فکر میکنه توی دنیا هیچکسی همچین دخترایی نداره ! و کاملابه حرفش هم ایمان داره ! میدونم چشمام قشنگ میبینه ، ولی حس خوبیه ... چون بهم انرژی میده , امید میده , خستگیمو در میکنه, غمهامو از یادم میبره , بهم میگه خوشبختی توی همین لیوان آبه که وقتی دخترکام روی فرش خالیش می کنند , از ته دل می خندند و تو...
نویسنده :
مامانی و بابایی
19:32