هفته سی و دوم
سلام پروانه های قشنگم
امروز جمعه است بابایی این هفته نیومده آخه هفته پیش اومده بود قراره هفته دیگه بیاد که با هم بریم آزمایش خون بندناف جنین رو بدم . می خواییم اگه بشه خون بندناف دخترامو فریز کنیم شاید یک روزی مورد استفاده بشه ولی امیدوارم هیچ وقت استفاده نشه .
جمعه ها خیلی دلگیره مخصوصا" وقتی که توی خونه بمونی و هیچ جایی نتونی بری یک کمی می خوابم یک کمی از روی بی خوصلگی تلویزیون نگاه می کنم خلاصه حوصلم سر رفته خدا کنه این یک ماه هر چه زودتر تموم بشه تا با شما کوچولوهای نازنینم سرگرم بشم .
روز چهارشنبه با مامان جون و خاله مونا رفتیم دکتر صدای قلب کوچولوتونو شنیدم صدای قلب نی نی کوچولوهای مامانی دلنوازترین ملودی هست که میشه شنید .
دکتر برای ٤ تیر وقت سونوگرافی وزن گیری سه ماهه سوم رو داد از آقای دکتر محسن معینی وقت گرفتم ولی خیلی حیف شد چون سونو سه بعدی می خواستم منشی دکتر گفت " وقت نداریم چون آقای دکتر داره میره خارج و چون نی نی هات دوقلو هستند ٢ ساعت طول می کشه و وقت یه مریضهای دیگه نمی رسه" . دوست ندارم جای دیگه برای سونو برم آخه کار آقای دکتر حرف نداره .
خانم دکتر وقت زایمان رو برای ٢٠ تیر تعیین کرد و گفت ممکنه که توی این یک ماه زایمان اتفاق بیفته ولی خدا کنه که اینطور نشه دخترای گلم قوی باشید و توی دل مامانی بمونید و رشد کنید و سر وقت بدنیا بیایید.
دخترای قشنگم مامانی دوستتون داره و همیشه مراقبتونه .