هفته سی و سوم
سلام وروجکهای مامانی
این روزها خیلی تردید دارم .چون دکتر سونوگرافی سلامت سه ماهه سوم و وزن گیری شما خوشگلامو برام نوشته . روز شنبه وقت دارم ولی آقای دکتر وقت سه بعدی بهم نداد گفت چون دوقلو هستی خیلی طول می کشه .
هر جا زنگ می زنم برای سونو سه بعدی یا وقت ندارن یا قیمت های نجومی میدن خیلی دلم می خواست سونو سه بعدی رنگی ازصورتهای ناز شما داشته باشم ولی مثل اینکه قسمت نیست از طرفی هم دلم می خواد برم پیش خود آقای دکتر چون از اول اونجا سونو شدم و کارش دقیق است .
هفته پیش حرکتهای شما نی نی تپلی سمت راست رو خیلی حس نمیکردم . روز پدر که رفته بودیم خونه بابا بزرگ از عمه پریسا خواستم که با گوشی صدای قلبتونو بشنویم ولی هر کاری کردیم نه صدای قلبتونو پیدا کردیم و نه شما حرکت می کردین انگار ساکت نشسته بودید ببینید ما داریم چی کار می کنیم .
البته شنبه ٢٨ خرداد برای آزمایشات خون بندناف جنین رفته بودیم رویان رفتم پیش خانم صادقی و گفتم که نی نی کوچولوی سمت راست مامانی زیاد حرکت نمی کنه اون هم برام سونوگرافی نوشت و همون جا انجام دادم .
خیلی جالی بود دخترم منو سرکار گذاشته بودی چون اونجا اونقدر ورجه وورجه کردی که دلمو داشتی می شکافتی وقتی نوبتم شد خانم دکتر گفت نی نی شما این همه حرکت داره منم گفتم خانم دکتر امروز وروجک شده چند روز بود که حرکتهای اونو حس نمی کردم.
خیلی خوشحال بودم چون دخترای خوشگلم به اندازه رشد کرده بودین عزیز دلم قل اولم ٢١٠٠ گرم وزن داشت و قول دوم هم ٢٠٠٠ گرم وزن داشت .
امروز بابایی بعد ازظهر ازکیش داره می باد که فردا صبح بره قراداد فریز کردن خون بندناف شما کوچولوهاشو ببنده .
خیلی خوشحالم از اینکه بابایی می باد و خیلی ناراحتم از اینکه زود می ره چون امتحان داره فردا شب می ره تا زایمان مامانی هم نمی یاد. خیلی به بابایی احتیاج دارم دلم می خواست همش پیشم باشه مخصوصا" الان که بارداری برام سحت تر شده نه می تونم بخوابم نه میتونم برم بیرون حوصلم هم که سر رفته خدایا چرا من اینقدر بارداری سختی داشتم .
ولی همه سختیهاش فدای یک تار موی کوچولوی شما همه رو تحمل می کنم چون وقتی شما خوشگلامو توی دلم حس می کنم خدا رو شکر می کنم و همه سختیها رو به جون می خرم .
دخترای گلم , همه وجودم دوستتون دارم و همیشه مراقبتون هستم .