ستایش و نیایش دوقلوهای مامان و باباستایش و نیایش دوقلوهای مامان و بابا، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 29 روز سن داره

دوقلوهای مامان و بابا

روز مادر مبارک

منم عاشق ، به روی ماهِ مادر منم پیوسته ،خاطر خواهِ مادر نه بینم گر شبی ماه جمالش بسوزم از غم جانكاهِ مادر ............... كسی غمخوار من ، چو مادرم ، نیست به از او در جهان كس یاورم نیست پس از حق ، می پرستم ، مادرم را كه غیر از عشق ماد ر باورم نیست        مادر مادر است چشم و چـــــراغ زندگی مادر است سرچشــــــمه آزادگی مادر است تصویر عشق و عاشقان مادر است نقـــــــــش بلند جاودان مادر است مقصــود هست و بود ما مادر است بالاترین موجــــــــودِ ما مادر است آمـــــــــــــوزگار معرفت مادر است یک عالمـــی از موهبت مادر است در مهــــــربانی بی مثل مادر است مهــر و وفایش یک ب...
2 خرداد 1390

مادرم روزت مبارک

هیچ کلمه ای در دنیا به زیبایی نام مادر نیست امروز پس از سالها که همسر خود نیز در آستانه مادر شدن است و ناگزیر بخاطر سلامت جنین مشکلاتی از قبیل بیخوابی ، قند دوران بارداری و ... را می بایست تحمل کند دلیل بارزی از عشق بی همتا مادر به فرزندش است . آری دخترکای بابا مادر یک نام آسمانی است بیایید با هم یک صدا بگوییم مادر روزت مبارک   ، مادرت دوستت داریم. ...
2 خرداد 1390

چطور پستانک به وجود آمد ؟

                یک قطعه پلاستیک کوچک و به ظاهر کم‌اهمیت، ناجی مادر و پدرهایی شده است که با ورود نوزادی به خانه، در حسرت خواب راحت شبانه هستند   این ناجی چیزی نیست به جز "پستانک" که دو پزشک آلمانی خالقان آن بودند.   شیون‌های شبانه و جیغ‌های بنفش روزانه‌ نوزادان ، تاریخی به قدمت آفرینش انسان دارند و کسی نیست که با این تکنوازی شیرخواره‌ها ناآشنا باشد. در این بین پدران و مادران بدون شک جزو شنوندگان دائمی به شمار می‌آیند که هر بار نیز به دنبال راهی برای قطع کردن این کنسرت‌های تکنفره هستند. ظهور شیء ‌ارزشمندی ب...
29 ارديبهشت 1390

سه شنبه 20/2/90 27 هفتگی

سلام نفسهای مامانی امروز من و مامان جون رفتیم بیمارستان تا بستری بشم   قند خونم رو  کنترل کنند بیمارستان خیلی شلوغ بود چون بخش تخت خالی نداشت مامانی رو فرستادند توی اتاق زایمان تا بخش خالی بشه . اولش خانمهای ماما فکر می کردند می خوام سزارین بشم ولی وقتی بهشون گفتم متوجه شدند.  به خانمهای ماما به شوخی می گفتم یه موقع من خوابم منو نبرین سزارین بکنین چون من هفته 27 بارداری هستم اونها می خندیدند می گفتند نگران نباش . اولش خیلی ذوق و شوق داشتم با مامانایی که می خواستند نی نی هاشون رو از دلشون در بیارن کلی درد دل کردم و کلی هم از تجربه هاشون استفاده کردم و یک کمی آر...
29 ارديبهشت 1390

تزریق آمپول بتامتازون

سلام فرشته های کوچولوی مامانی امروز صبح رفتیم ٣ تا از آمپولهای بتامتازون  رو که دکتر داده بود تزریق کردم وقتی آمدم خونه خیلی کلافه بودم , داغ کرده بودم , احساس می کردم رنگ صورتم زرد شده بود خیلی ترسیده بودم نمی دونم چرا ؟ نی نی های خوشگل مامانی هم پشت سر هم تکون می خوردن خیلی ترسیدم گفتم خدایی نکرده اتفاقی براتون افتاده باشه حدود ده دقیقه پشت سرهم ضربه می زدین نمی دونم فسقلیها شاید هم داشتین سکسکه می کردین آخه نمی دونم ضربه های سکسکه چه جوریه . فردا هم دوباره باید سه تا دیگه آمپول بزنیم تا ریه های دخملای خوشگل مامانی زودتر رشد کنه . راستی نفسهای مامانی پس فردا هم باید برم بیمارستان برای دی...
18 ارديبهشت 1390